چند ساعت بعد «فرهاد»(نوجوان۱۷ساله)در بولوار شاهنامه دستگیر شد و با اعترافات تکان دهنده وی، عملیات پلیس به ساختمانی در بولوار توس رسید که وی مدعی بود دختر نوجوان به قصد خودکشی ، خود را از پنجره سوئیت اجاره ای آن به پایین انداخته است. در همین حال روز بعد از این ماجرا، رضا(جوان۱۸ساله) دیگر نیز خود را تسلیم قانون کرد و پرده از راز «لانه کثیف» برداشت. از سوی دیگر به دستور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، مالک میانسال ساختمان محل حادثه نیز به اتهام فراهم کردن موجبات فساد و فحشا بازداشت و روانه زندان شد اما چند روز بعد با سپردن وثیقه قانونی به دادسرا تا زمان رسیدگی قضایی به پرونده مذکور آزاد شد.
با وجود این، قاضی دکتر صادق صفری با تایید آزادی موقت مالک سوئیت گفت:تحقیقات مقدماتی نشان می دهد که مالک سوئیت درباره اعمال و رفتار های خلاف قانون توسط افرادی که سوئیت وی را اجاره کردهاند، علم و آگاهی کامل داشته اند و به همین دلیل اتهام وی محرز بود چراکه وی حتی از مشروب خوری دو پسر جوان و نوجوان اطلاع داشت و قبلا نیز سوئیت مذکور را به «رضا»(یکی از متهمان)چندین بار اجاره داده بود.
قاضی ویژه قتل عمد مشهد با بیان این که این گونه متهمان به مجازات سختی محکوم خواهند شد، به دیگر افرادی که منازل شخصی یا سوئیتهای خود را به اجاره واگذار می کنند، به طور جدی هشدار داد حتما باید مدارک اجاره کنندگان را به دقت بررسی کنند و این گونه املاک را به هنجارشکنان و خلافکاران اجاره ندهند.
قاضی صفری همچنین درباره اتهام دو متهم دیگر پرونده نیز گفت: «فرهاد»(یکی از متهمان) به دلیل این که هنوز چند ماه تا ۱۸ سالگی فاصله دارد با صدور قرار قانونی روانه کانون اصلاح و تربیت شده است و «رضا» جوان دیگر هم در زندان مرکزی به سر می برد اما به هر دوی آن ها فعلا اتهام تسبیب در قتل غیر عمدی تفهیم شده است تا پزشکی قانونی نظر قطعی خود را به دادسرا اعلام کند.
راز پنهان درلانه کثیف!
در همین حال رضا(یکی از متهمان) در حاشیه بازجویی های تخصصی پلیس نیز پاسخ داد:آنچه میخوانید نتیجه این گفتوگوی کوتاه با جوانی است که به همراه «فرهاد» شاهد مرگ دلخراش«شیرین»بودند.
اسمت چیست؟رضا.
چندسال داری؟متولد۱۳۸۴ هستم.
ماجرای مرگ «شیرین»چگونه آغاز شد؟ من با دختری به نام«مهشید»دوست بودم و با یکدیگر ارتباط عاشقانه داشتیم.«فرهاد»که یکی از دوستانم است نیز با دختر نوجوانی به نام«شیرین»آشنا شده بود که از دوستان«مهشید» بود به همین دلیل ما ۴ نفری با هم رابطه داشتیم.آن روز قرار بود به کافه ای برویم و با یکدیگر قلیان بکشیم! شب من و مهشید سوار بر موتورسیکلت بودیم که فرهاد و شیرین را دیدیم و با هم به کافه رفتیم. یک ساعت قلیان کشیدیم بعد «مهشید»گفت مرا به خانه برسان! به همین دلیل من او را سوار موتورسیکلت کردم و به شهرک نجف بردم. سپس به کافه برگشتم و دیدم «فرهاد و شیرین» در حال خروج از کافه هستند.«شیرین» نمی خواست نزد دوست پسر سابقش برود چون با او مشکل داشت. از سوی دیگر من و «فرهاد» هم می خواستیم برای مشروب خوری به سوئیت اجاره ای برویم که از قبل آن را اجاره کرده بودم.
مالک سوئیت را می شناختی؟ بله! آن ساختمان درکنار تعمیرگاه من قرار دارد و قبلا هم از مالک آن، این مکان را اجاره کرده بودم.
تعمیرگاه خودرو داری؟ نه! موتور سیکلت تعمیر می کنم!
یعنی هروقت دوست داشته باشی به راحتی سوئیت را اجاره میکنی؟ بله! چون مرا می شناسد! و فروشگاهش نیز در همان مکان است!
برای یک شب چه مبلغی برای اجاره سوئیت پرداختی؟۳۰۰ هزار تومان قرار بود بدهم که مبلغی را پرداختم و باقی مانده را هم بعد باید به حساب او واریز می کردم.
بعد چه شد؟شیرین و فرهاد به درون سوئیت رفتند و من هم برای تهیه مشروبات الکلی به خیابان محل سکونتمان رفتم و۲۰۰ هزار تومان نیز یک بطری مشروبات الکلی دست ساز خریدم! سپس به منطقه نوده(محل سوئیت)رفتم و بساط مشروب خوری را پهن کردم.
چه شد که شیرین از پنجره سقوط کرد؟ درحالی که هرکدام چند پیاله مشروب خورده بودیم «شیرین» سفره درد دل هایش را گشود و از یک شکست عشقی سخن گفت که با دوست پسر قبلی خودش به مشکل خورده بود. او می گفت: چندین قرص خورده و چند بار هم به خاطر همین تالمات روحی و روانی دست به خودکشی زده است. او در همین شرایط از من و فرهاد خواست تا به دوست پسر سابقش زنگ بزنیم و با او صحبت کنیم اما ما قبول نکردیم و گفتیم به ما ارتباطی ندارد! وقتی فهمید که ما این کار را انجام نمی دهیم اصرار کرد که باز هم برایش مشروب بریزیم ولی گفتم تو زیاد نخور! در همین حال او از پای بساط مشروب بلند شد و در حالی که با گوشی تلفن خود چت می کرد، روی تخت نشست و ما هم روی فرش دراز کشیدیم. دریک لحظه متوجه شدم که او چسب نواری کنار پنجره را کشید. فکر کردم به خاطر مصرف مشروب حالت تهوع دارد و می خواهد سرش را از پنجره ساختمان بیرون ببرد اما او ناگهان خود را پایین انداخت و من و فرهاد هراسان و سراسیمه به بیرون از ساختمان دویدیم و پیکر او را با پای پیاده تا درمانگاه حمل کردیم.
چرا از درمانگاه فرار کردید؟چون خیلی ترسیده بودیم.
چه شد که خودت را به پلیس معرفی کردی؟چون می دانستم فرار عاقبتی ندارد و از سوی دیگر هم یقین داشتم نیروهای انتظامی مشهد خیلی زود مرا دستگیر میکنند. به همین خاطر ماجرا را برای پدرم بازگو کردم و با نصیحت های او به کلانتری معراج آمدم.
پشیمانی؟ خیلی.
تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان ماجرا تکان دهنده در«لانه کثیف» همچنان ادامه دارد.
سید خلیل سجاد پور
بیشتر بخوانید: (کلیک کنید )
مر گ فجیع ۷ نفر در پژو مچاله شده زیر چرخ های تریلی / در جاده های بیرجند رخ داد!
مرگ تلخ امیرحسین و احمدرضا یزدانپرست دو فوتبالیست ایرانی در دوبی + عکس
صدور حکم اعدام برای مردی که به دختر خودش و دخترخواندهاش تجاوز کرده بود!
جزئیات خودکشی تکاندهنده یَسنایِ ۱۲ ساله و یک دختر ۱۶ ساله دیگر
تجاوز ۲ مرد جوان به پسر دانش آموز؛ دادگاه حکم اعدام صادر کرد
حکم اعدام برای مربی فوتبال به اتهام آزار پسربچه ها
من و سه همدستم، به ۶ زن در مقابل چشمان شوهرانشان تجاوز کردیم
صدور احکام عاملین قتل «جعفر آقایی» وکیل دادگستری؛ اعدام در ملا عام
خبر تکاندهنده نماینده مجلس: صدور حکم اعدام ۲ هزار نفر در دلفان لرستان