فلسفه وجودی مجلس اجتماع تفکر، نگاهها و ایدههای مختلف است. اگر قرار بود تنها یک جریان فکری در مجلس باشد نیاز نبود ۲۹۰ نفر را از سرتاسر کشور یکجا دورهم جمع کنیم! تصمیمات و برنامههای از پیش تعیینشده را باوجود ۵ نفر هم میشود مصوب کرد.
وقتی ۲۹۰ نفر جمع میشوند یعنی کسانی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را نوشتهاند، میدانستند که فلسفه وجودی پارلمان، ضارب افکار و تضارب اندیشهها است.
کسانی که به دنبال خالصسازی و یکدست کردن حاکمیت هستند، باید به عملکرد مجلس یازدهم نگاهی بی اندازند. کسانی که از این تجربه درس نگرفتهاند بدانند که ممکن است وضعیت بدتراز این شود. مجلسی که با رد صلاحیت شایستگان و با مشارکت حداقلی شکلگرفته بود، درس عبرت است نه مایه فخر و مباهات.
قانون اساسی میگوید: «تفکیک قوا» یعنی هرکدام از قوا وظیفه خود را انجام بدهند. با دستکاری در ساختارها و شبیه کردن نیروهای این مجموعهها به هم، وظیفه ذاتی آنها را زیر سؤال میرود. اگر مجلس نظارت میکرد، مردم امروز این اندازه گرفتار نمیشدند. مجلس نقش نظارتی خود را انجام نداده است.
نمایندهها که وکیل مردم بودند، در هیچ موضوعی در مقابل دولت نایستادند و دولت هر تصمیمی که گرفت، انجام داد و نمایندههایی که باید نظارتکننده باشند بهجای عمل به وظیفه به ادامه داشتن مسیرهای خطا کمک کردند.
قانون اساسی میگوید دولت باید از مجلس اجازه بگیرد، قانون اجازه نداده است دولت هر تصمیمی گرفت خودسرانه به آن عمل کند.
مجلس یعنی بدون حب و بغض کارشناسی را به نماینده مردم واگذار کردن تا بررسی کنند و اقدام دولت را یا تأیید یا اصلاح و یا رد کنند، در دولت سیزدهم و مجلس یازدهم کدامیک از این اتفاقات رخ داد؟ در این دوره به ساختار، بنیان و اساس مجلس ضربه وارد شد. مجلس از چشم رأیدهنده افتاد.
چند نفر مانند آقایان پزشکیان، بیگی، نوری قزلجه و جهانآبادی در مجلس یازدهم استثنا بودند. مردم برای همین چیزها انقلاب کردند و به نظام جمهوری اسلامی آری گفتند. گروههای مختلف جامعه وکیل خودشان را در مجلس میخواهند، ولی روند خالصسازی وکیل الدوله تولید میکند. جریانی به دنبال تشکیل مجلسی جدید با حضور وکیل الدولهها است نه وکیل المله.
در دورههای مختلف با رد صلاحیتها برخی از افراد به نام و چهرههای شناختهشده کنار گذاشته شدند. آیا تکرار پروژه خالصسازی تجربه کشورداری و سرمایههای سیاسی را از بین خواهد برد یا خیر؟!
شخصیتهای سیاسی باتجربه کشور خانهنشین شده است. اینگونه افراد متعلق به خودشان نیستند. ایران به تجارب ارزشمند این افراد نیاز دارد.
جای تأسف است وقتی میشنویم ۲۰۰ فرماندار اولین بار است که انتخابات برگزار میکنند. بیش از ۶۵ درصد فرمانداران برای اولین بار در طول عمرشان انتخابات برگزار میکنند. دولت مسئول است، چرا کشور ناگهان اینچنین از تجربه خالی شد.
ما تحریمی از خارج و در تحریمی در داخل داریم. به عقیده من در دوره آقای رئیسی هولوکاست مدیریتی اتفاق افتاد و قتلعام تجربه را شاهد بودیم.
حذف چهرههایی مانند آقای مطهری و لاریجانی و صحبت از رد صلاحیت شخصیتی مانند حسن روحانی که ۸ سال رئیسجمهور بود چه معنایی دارد؟ آیا پروژه خالصسازی به اصولگرایان رسیده است؟
آقای مطهری فرزند شخصیت بزرگوار و محترمی است که بر سر انقلاب منت دارد. رفتارهایی که شاهد آن هستیم برای دلسوزان کشور غصه ساخته است که فقط در سینه حبسشان میکنیم. آدم نمیداند باید این گلهها را به کدام مرجع ببرد و بگوید. از ظرفیتهای کشورمان برای توسعه، آبادانی و حل مشکلات استفاده مناسب نمیشود.
انقلابیون جعلی در بدنه نفوذ کردهاند. خود ما انقلابی هستیم ما با انقلابیون مشکلی نداریم. اعتراض ما به انقلابیون جعلی و قلابی است. بچههای انقلاب شناختهشدهاند، خودی هستند، دلسوزند و ادعا ندارند.ستاره صبح، فائزه صدر