سال ۱۳۸۵ وقتی ۸ ساله بود مادر برای سرگرمی تابستانه شان او و خواهر بزرگ ترش مهتاب را در کلاس کاراته ثبت نام کرد. مربی شان گفته بود برای اولین جلسه لباس کاراته بخرند و سر کلاس حاضر شوند اما مادر به جای لباس کاراته اشتباهی لباس تکواندو خریده بود. مربی هم با آن لباس ها اجازه ورود به کلاس نداد.
ناهید می گوید:«من و خواهرم به خانه برگشتیم و موضوع را به مادرمان گفتیم. او هم در جواب گفت که برای شما چه فرقی دارد!؟ این تابستان را فعلاً به کلاس تکواندو بروید! ما هم به ناچار و برای اینکه لباس ها روی دستمان نماند، وارد این رشته شدیم.حالا با افتخار می گویم این جایگاهی را که الان در تکواندو دارم، مدیون آن اتفاق ساده و شیرین هستم.»
از همان بچگی هم آرام بود گوشه ای می نشست و اتفاقات روزش را می نوشت، نوشتن بهترین سرگرمی ناهید بود و نویسندگی آرزویش، هنوز هم به رسم قدیم می نویسد از سختی هایی که پشت صحنه این قهرمانی هاست، از رنج هایی که برای وزن کم کردن متحمل می شود و از تلاش های شبانه روزش برای آمادگی روی تشک، در لیست کارهایی که قرار است یک روز تیک بخورد این است که کتاب زندگی اش را بنویسد و چاپ کند، اسمش را هم بگذارد «سخت اما شدنی»! درست مثل همه رقابت هایی که نشان مان داده رقابت ها و حریف هایی سخت اما پیروزی ای که برای او در اکثر مواقع شدنی است. اصلا به قول هادی ساعی او دختر با غیرت ایران است.
ناهید هرچند آنطور که دلش می خواست نویسنده نشد اما زیاد هم از خلق آثار دور نیست تاریخ می نویسد و تاریخ سازی می کند، بله! او نام خودش را به عنوان نخستین زن ایرانی که موفق به کسب مدال طلای مسابقات جهانی تکواندو شده است در تاریخ تکواندو ایران نوشت. او برای نخستین بار در تاریخ تکواندو بانوان ایران موفق شد در رنکینگ جهانی در رتبه نخست جهان قرارگیرد و حالا هم در المپیک پاریس نامش را گوشه دیگری از تاریخ یادداشت کرده است. ناهید اولین دختر تکواندوکار ایران است که به فینال المپیک راه پیدا می کند. از طرف دیگر او با صعود به فینال به پرافتخارترین بانوی ورزشکار ایران در تاریخ المپیک تبدیل شد چرا که تا پیش از این زنان ورزشکار ایران دو مدال برنز در المپیک به دست آورده بودند، اما کیانی حالا یا طلا به دندان می کشد یا نقره دور گردن می اندازد!