• امروز : یکشنبه - ۲۲ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 13 October - 2024
کل اخبار 9919
9

۶ نکته درباره جدال شهبازی و رشیدپور/ مشکل سلبریتی‌های ارزشی از کجاست؟

  • کد خبر : 38404
  • 27 مرداد 1402 - 14:00
۶ نکته درباره جدال شهبازی و رشیدپور/ مشکل سلبریتی‌های ارزشی از کجاست؟
بخشی از اصولگرایان اعتقاد دارند در «مواقع نیاز» می‌توان از سلبریتی‌های پرمخاطب استفاده کرد و در سوی دیگر، کسانی بر این باورند که «مخاطب» اهمیت ندارد و صرفا باید بر اساس آرمان‌های خودشان پیش بروند؛ حتی اگر مخاطبی وجود نداشته باشد. آنها خود را بر حق می‌دانند و با همین استناد معتقدند سخنان حق را باید بگویند؛ حتی اگر مخاطب نداشته باشند.
گیلان شهر /رویداد۲۴ مازیار وکیلی: ماجرای بازگشت سلبریتی‌ها به تلویزیون برای جذب مخاطب به مسئله اصلی اصولگرایان تبدیل شده است؛ در یک سو کسانی ایستاده‌اند که معتقدند در «مواقع نیاز» می‌توان از سلبریتی‌های پرمخاطب استفاده کرد و آنها را به صداوسیما بازگرداند و در سوی دیگر، آنها که بر این باورند مخاطب اهمیت ندارد و صرفا باید بر اساس آرمان‌های خودشان پیش بروند. جدال این دو دیدگاه در ماجرای استعفای محمدرضا شهبازی مجری تازه‌کار برنامه پاورقی پس از مطرح شدن بحث بازگشت رضا رشیدپور بسیار پررنگ شد.

رویداد۲۴ پیش از این در گزارشی نشان داد که این تقابل چگونه به اختلاف اصولگرایان دامن زده و ناکارآمدی آنها را به رخ کشیده است. در این گزارش نیز ریشه‌های این اختلاف مورد بحث قرار گرفته است.

۱) بعد از خروج عزت‌الله ضرغامی از سازمان صداوسیما و ورود علی عسگری، سازمان با شیب نه چندان ملایمی به سوی تندروی حرکت کرد. با حذف مدیران رده‌بالای سازمان مانند دارابی و پورمحمدی که همگی بازمانده‌های دوران علی لاریجانی بودند عنان کار در سازمان صداوسیما به دست جوانان مومن حزب‌اللهی افتاد. جوانانی پرشور که سازمان صداوسیما را بستر مناسبی برای پیاده کردن ایده‌های فرهنگی خود می‌دیدند؛ چه آنکه آنها خود را در بحث فرهنگ صاحب سبک و منش می‌دانستند.

از اولین و مهم‌ترین تغیرات در سازمان صداوسیما ورود علی فروغی از اقوام غلامعلی حدادعادل به عنوان رئیس شبکه سه بود. ورود او در همان ابتدا با حواشی بسیاری همراه شد. در ویژه برنامه جام جهانی که عادل فردوسی‌پور تهیه کننده و مجری آن بود به کارلوس پویول مدافع سرشناس فوتبال اسپانیا اجازه داده نشد به عنوان مهمان حضور داشته باشد و این سرآغاز اختلاف بین علی فروغی و عادل فردوسی‌پور شد؛ اختلافی که در نهایت موجبات حذف برنامه نود به عنوان پرطرفدارترین برنامه صداوسیما را فراهم آورد.

کسی نفهمید دلایل حذف پویول از ویژه‌برنامه جام جهانی چه بود. آن موضوع هر دلیلی داشت یک چیز را مشخص کرد؛ کشتی‌بان را سیاست دیگری آمده بود. فروغی با این کار تلاش کرد میخ خود را محکم بکوبد و با حذف عادل فردوسی‌پور رسماً اعلام کرد خط مشی و رویکرد سازمان صداوسیما تغییر کرده و در این فضای جدید امکان کار کردن با نیرو‌های تکنوکرات و حرفه‌ای مانند عادل فردوسی‌پور وجود ندارد.

۲) از سال ۱۳۹۶ به این سو که دامنه اعتراضات مردم ایران مدام گسترده می‌شد صداوسیما هم به تدریج مرجعیت خود را به عنوان منبع خبری از دست داد و بسیاری از مردم ترجیح می‌دادند اخبار و اطلاعات را منابع دیگری مانند فضای مجازی کسب کنند. اما این پایان کار نبود و صداوسیما هم در حوزه سرگرمی هم شکست خورد و نتوانست مخاطبان زیادی را جذب کند. یکی از مهم‌ترین دلایل این شکست عدم تمایل همکاری سلبریتی‌ها با سازمان صداوسیما بود.

از سال ۱۳۹۶ به این سو به تدریج دست سازمان صداوسیما بسیار خالی شد. دیگر کمتر چهره مطرحی حاضر می‌شد برای صداوسیما برنامه تهیه یا اجرا کند. این مسئله پس از اعتراضات سال ۹۸ و مهمتر از آن سال ۱۴۰۱ به اوج خود رسید. شدت و عمق این حوادث به قدری زیاد بود که سلبریتی‌ها را وادار به واکنش کرد. حتی چهره‌های محافظه‌کاری مانند مهران مدیری و رضا رشیدپور هم که مشهور بودند ارتباط خود را با روسای سازمان حفظ می‌کنند مواضع نسبتاً تندی اتخاذ کردند. مواضعی که منجر به حذف برنامه دورهمی مدیری از کنداکتور پخش سازمان شد.

جبلی هم در نهایت مجبور شد موضع‌گیری صریحی در این باره انجام دهد و در یک سخنرانی در دانشگاه امام صادق به صراحت عنوان کرد: «برخی سلبریتی‌ها به دلیل فشار‌های سنگین علی‌رغم میلی باطنی محبور شدند که یک حرف بزنند؛ ما در را روی آن‌ها نبستیم. درِ صداوسیما به روی کسی که به مردم و فرهنگ کشور احترام می‌گذارد باز است. کسی که خودش همچنان در عالم هپروت و اوهام است ما دنبالش نمی‌رویم، بگذارید در اوهام خودش باقی بماند.» این موضع گیری صریح نشان می‌داد صداوسیما دیگر قصدی برای همکاری با برخی چهره‌های مشهور ندارد.

۳) سوال بعدی این بود که مدیران سازمان بدون حضور سلبریتی‌ها چگونه می‌خواهند آنتن را پر کنند؟ مدیران سازمان تصمیم گرفتند به جای استفاده از سلبریتی‌ها از چهره‌های نزدیک به خود که در میان مردم به جوانان مومن حزب‌اللهی معروف بودند استفاده کنند و درست این جا بود که پای چهره‌های تازه‌کاری چون امیرحسین ثابتی و محمدرضا شهبازی و خانعلی‌زاده و … به آنتن تلویزیون باز شد.

جبلی البته از قبل زمینه را برای حضور این افراد مهیا کرده بود و در سخنانی گفته بود: «از همه افرادی که با عشق و علاقه به مردم و کشور کار می‌کنند و با انگیزه مناسب برای کار در رسانه ملی آماده باشند، استقبال می‌کنیم. این‌که بعضی از افراد به هر دلیلی تمایل به این کار ندارند ما اصرار و اجباری نداریم و قطعاً به دنبال ظرفیت‌های جدید و توانمندی‌های دیگری هستیم و خواهیم بود که بتوانیم از آن‌ها برای تولید محتوای فاخر و جذاب برای جامعه استفاده کنیم.»

با این اظهارات شرایط به طور کامل برای حضور جوانان حزب‌اللهی بر روی آنتن مهیا شد و این جوانان شروع به برنامه‌سازی کردند. اما نتیجه مایه تاسف بود. این جوانان نه تنها نتوانستند مخاطبی جذب کنند بلکه همان اندک مخاطب سازمان صداوسیما را هم فراری دادند. آش به قدری شور شد که محمدرضا نجارزاده مدیر گروه اجتماعی شبکه سه در توئیتی که البته ساعتی بعد حذف شد به  مخاطب برنامه‌ای چون پاورقی با اجرای شهبازی را تنها ۵ درصد عنوان کرد. صداوسیما که در سلبریتی‌سازی شکست خورده بود، کم‌کم به این نتیجه رسید که بهتر است از چهره‌های میانه‌رو قبلی استفاده کند؛ بنابراین سراغ محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور رفت.

۴) چند روز پیش بود که خبری مبنی بر اجرای محمدرضا گلزار در تلویزیون منتشر شد. خبری که بعد از اظهار نظر تهیه کننده برنامه‌ای که قرار بود گلزار مجری آن باشد جنبه رسمی به خود گرفت. جواد فرحانی تهیه کننده برنامه پانتولیگ حضور گلزار به عنوان مجری را در این برنامه تایید کرد و گفت «اجرای برنامه برعهده «محمدرضا گلزار» خواهد بود و امیدواریم با حضور و تلاش وی، لحظات خوشی برای مخاطبان تلویزیون رقم بخورد.»، اما قسمتی از مصاحبه که خشم ارزشی‌ها را برانگیخت به اظهارات فرحانی درباره همکاری مدیران سازمان برمی‌گردد؛ از جمله شهبازی که گفته بود «.. امیدوارم با جلب رضایت مخاطبان، پاسخ این اعتماد مسئولان سازمان صداوسیما به نحو مطلوب داده شود.»

شایعات حضور رضا رشیدپور برای اجرای برنامه سیم آخر هم مدت‌ها بود که به گوش می‌رسید. زمانی که انتشار این شایعات قوت گرفت روزنامه کیهان درباره بازگشت رشیدپور نوشت: «یک مجری بدسابقه، درحالی به‌زودی اجرای برنامه سیم آخر در تلویزیون را عهده‌دار خواهد شد که شبکه‌ای ضد ایرانی درباره او دست به افشاگری زد. یکی از مجریان زن شبکه ضد ایرانی «من و تو» در برنامه‌ای زنده در این شبکه مدعی بود که رضا رشیدپور در زمان اجرا، به‌صورت مستقیم برای او و همکارانش مطالبی را ارسال می‌کرده که خودش جرأت صحبت درباره آن‌ها را نداشته است! ضمن این‌که هنوز هم مطالب مخدوشی که در صفحه شخصی‌اش در فضای مجازی برای همراهی با فتنه سال ۱۴۰۱ نوشته بود باقی است و این خود گواه گرایش اصلی اوست. با این اوصاف، جای سوال است که با چه توجیه و توضیحی بناست اجرای برنامه‌ای در دوران تحول صداوسیما به او سپرده شود؟»

این اظهارات که نشانگر خشم اصولگرایان تندرو است نشان دهنده عدم موفقیت جوانان مومن حزب اللهی در تولید برنامه پرمخاطب است. حال سوال اصلی این است که چرا جوان مومن حزب اللهی با وجود اثبات ناتوانی‌هایش در برنامه‌سازی هم چنان بر صدر می‌نشیند و قدر می‌بیند؟

۵) مشکل اصلی جوان مومن حزب‌اللهی این است که در فضای انحصار رشد کرده و با رقابت بیگانه است. نگاهی به ویدیو شهبازی که اخیراً منتشر کرده بیانگر همین ناتوانی و هراس از رقابت با چهره‌های پرمخاطبی مانند گلزار و رشیدپور است. شهبازی در این ویدیو زمین و زمان را به هم می‌دوزد و انواع و اقسام انگ‌ها و تهمت‌ها را به این و آن می‌زند تا خودش را مظلوم و حق مطلق جلوه دهد.

این عادت جوان حزب‌اللهی است که یک بار از خودش نمی‌پرسد آیا مشکل از نابلدی من نیست؟ از خودش نمی‌پرسد شاید من بلد نیستم برنامه جذاب و پرمخاطب تولید کنم؟ اصلاً برای حزب‌اللهی مهم هست که بخش کثیری از جامعه برنامه‌ام را نمی‌بیند؟ قطعاً خیر. یک بار دیگر به ویدیو شهبازی نگاه کنید او آماری که از خود سازمان بیرون آمده را جعلی می‌خواند و پای همه از جمله بزرگان نظام را وسط می‌کشد تا چند صباحی بیشتر روی آنتن بماند. بدون این که برایش مهم باشد طیف وسیعی از مردم ایران مخاطب برنامه‌اش نیست. صحبت‌های شهبازی در کنار اظهارات ثابتی نشان می‌دهد صداوسیما فقط برای ده درصد از مردم ایران برنامه می‌سازد؛  ده درصدی که شهبازی باشد یا نباشد صداوسیما تماشا می‌کنند. پس عجیب نیست که صداوسیما با ابربحران مواجه باشد و جنگ روایت‌ها را به فضای مجازی و شبکه‌های خارجی زبان ببازد.

۶) جریان ارزشی در ایران به لحاظ تئوریک زمانی تحت تاثیر دیدگاه‌های چهره‌های چون جلال آل‌احمد و مرتضی مطهری بودند که غرب را در تمام ابعاد شکست‌خورده تلقی می‌کردند. در دوره جدید جریان ارزشی یک گام نیز جلوتر رفت و علاوه بر بحث «بازگشت به خویشتن»، بحث «حقانیت» اسلامی خود را اینگونه مطرح کردند که نمادهای مقابل نیز از بین بروند و حذف بشوند. طرح «انحصار» و «تمامیت‌خواهی» این جریان نشات گرفته از همان ایده بود و «مناسبات مالی» چشمگیری که از این ایده به دست می‌آمد نیز بر آن اثر گذاشت و اینگونه بود که آنها هر آنچه مخالف یا منتقد می‌پنداشتند را حذف کردند تا هم در تقسیم سود سهم بیشتری داشته باشند هم در شرایطی بدون رقیب، حقانیت خود را ثابت کنند، اما مشکل اینجا بود که رشد آنها محصول رانت و انحصار بود و به همین دلیل توان تاثیرگذاری نداشتند. اما این هم دلیلی بر تغییر دیدگاه نیست؛ آنها معتقدند ما «بر حق» هستیم و تمام تریبون‌ها باید در اختیار «حق» باشد.

لینک کوتاه : http://gilanshahr.ir/?p=38404

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

free counter with statistics